دوشیزه ی آشوب

شعر شدنت آغاز درد است...

دوشیزه ی آشوب

شعر شدنت آغاز درد است...

زن

برای زن:
برای من، تو و مادرانمان.
برای ما زن ها و آن مادر نخستین که آبستنِ ما بود.
برای زن، برای ما که دست هامان آرام است. برای ما که از عروسک نوازش تمرین می کنیم و تا فرزند، جان و توش و توان فدا می کنیم.
به نام زن، به نام معشوقه ی آدم!
به نام آن ناز که مادرانه به ثمر می نشیند، برای زن، برای آن خرامیدن که می رود تا بهشت.
به نام درد، که پشت اشک هامان متجلّی ست و در سکوت های پیاپی.
برای زن، برای زیبا، برای خوب، برای نرمش، برای بخشش، برای استقامت، برای گذشت...
کلید داران قلب فرشتگان هر دعا.
آواز زنده داران شب های ترس های بی بغض و گهواره.
آواز روزهای تنهایی و از یاد آنان رفتن که شیره ی جان می مکند و پا می گیرند و می روند.
به نام زن، دخترِ زنده به گور، دخترِ زیبایِ شهر، دختر سنّت شکن، زنِ پاینده، مادرِ بخشنده.
برای من، برای ما، برای نسلِ پس از ما، برایِ خواهرانمان، برایِ پدرانمان که در تب و تاب تولّد، مادری زاییده از مادر را در آغوش کشیدند و پدر شدند!
برای تنهاترین زیبایان شهر، برای زکاوت ها، برای پیچش ها، برای ظرافت ها، برای عنصر حیات بخشِ جهان.
دوستتان دارم ای سادگانِ صبور...
سادگان صبور...  

 

پ.ن: روز زن گرامی باد.

نظرات 1 + ارسال نظر
sara دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 19:31

گاهی دلت از زنانگی می گیرد،می خواهی کودک باشی دختر بچه ای که به هر بهانه ای به آغوش پناه می برد و آسوده اشک میریزد.زن که باشی باید بغضهای زیادی را بیصدا دفن کنی........درود بر تو صبورترین موجود خدا،زیبا مادر آینده....

من و مادر شدن؟!
کی میره این همه راه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد