دوشیزه ی آشوب

شعر شدنت آغاز درد است...

دوشیزه ی آشوب

شعر شدنت آغاز درد است...

نصیحت کردن مهین بانو، شیرین را

مهین بانو که پاکی در گهر داشت  

ز حالِ خسرو و شیرین خبر داشت  

در اندیشید از آن دو یار دلکش  

که چون سازد به هم خاشاک و آتش  

به شیرین گفت: ک(ای فرزانه فرزند  

نه بر من، بر همه خوبان خداوند  

یکی ناز تو و صد مُلکِ شاهی  

یکی موی تو وز مه تا به ماهی  

جهان را از جمالت روشنایی  

جمالت در پناه پارسایی  

تو گنجی سر به مُهری نابسوده  

بد و نیک جهان ناآزموده  

جهان نیرنگ ها داند نمودن  

به دُر دزدیدن و یاقوت سودن  

چنانم در دل آید کاین جهانگیر  

به پیوند تو دارد رای و تدبیر  

گرین صاحب جهان دلداده ی توست  

شکاری بس شگرف افتاده ی توست  

و لیکن چون ببینی ناشکیبَیش  

نبینم گوش داری بر فریبَش!  

نباید کز سرِ شیرین زبانی  

خورَد حلوای شیرین رایگانی  

فرو ماند تو را آلوده ی خویش  

هوای دیگری گیرد فراپیش  

.  

پسِ مردان شدن مردی نباشد  

زن آن به کِش جوانمردی نباشد  

بسا گَل را که نغز و تر گرفتند  

بیفکندند چون بو برگرفتند  

تو خود دانی که وقت سرفرازی  

زناشویی به است از عشقبازی)  

 

پ.ن1: وقتی که حتّا نظامی هم از هم جنس خود چنین آگاه است...  

 

پ.ن2: عاشق می شم، ولی واقع بینم! ادبیاتی ام، ولی منطقی ام! این نصیحت، شیرین رو از خسرو و خسرو رو از شیرین جُدا نکرد. اونها رو از بیخ به هم پیوند داد...  

 

پ.ن: ناصح خوب و منطقیم آرزوست...

نظرات 2 + ارسال نظر
ایمان جمعه 21 تیر 1392 ساعت 17:58

((فرو ماند تو را آلوده ی خویش)) این نگاه درستیه به زن؟ چرا اون کسی که آلوده میشه همیشه یه زنه؟ واسه من که بی معنی است، انسانی که اجازه میده بهش چنین نگاهی بشه این نصیحتا بدردش میخوره. ولی قبول دارم که جامعه و تابوهاش رو نمیشه نادیده گرفت. من هیچ وقت بر اساس این معیارا نتونستم کسی رو دوست بدارم واسه همینه که به کسی که دوسش دارم هیچ وقت نگفتم میخوام مال من باشی یا هر چیزه دیگه ای که در تمام تاریخ ادبیات ما بهش می گن عشق. بنظرم شما خودتون رو زیادی درگیر این شهر و آسفالتاش و مردمش کردین، بذارین مردم این شهر توی معیارای خودشون غرق بشن! ولی لازم نیست با دید تحقیر بهشون نگاه کنین چون هیچ کم و زیادی تو این دنیا معنی نمی ده! نه پست معنی میده نه بزرگ!

چه قد خوبه که شما هم یه بُعد از نقص این تفکّر رو دیدین.
البتّه باید گفت تو یه چرخه ی باطل، هر دو طرف نابود میشن، امّا باید دید که کی بار خسران رو بیشتر به دوش می کشه.
ببخشید! امّا اگر غرق خودم و آدما نباشم، پس برای چی خلق شدم؟ چرا مردم باید باید تو معیارای خودشون غرق بشن؟ ما... به این غرق شدن باید مشروعیت بدیم؟

پگاه پنج‌شنبه 13 تیر 1392 ساعت 15:36

زیبا بود -->لذت بردم-->مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد